گل نرگس








اسفند 1394
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29            








جستجو




 
  مکارم اخلاق حضرت فاطمه ...


مکارم اخلاق حضرت فاطمه

سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره می‌نماییم. اما دوباره تأکید می‌کنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.

1- از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر می‌بردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردن‌بندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب می‌شد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردن‌بند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردن‌بند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردن‌بند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردن‌بند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانه‌ی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردن‌بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.

گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردن‌بند با برکتی بود، گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشانید، پیاده‌ای را صاحب مرکب و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.

2- رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب زفاف پیراهن نویی را برای دختر خویش تهیه نمود. فاطمه (علیها السلام) پیراهن وصله‌داری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه می‌خواهم. حضرت زهرا (علیها السلام) خواست پیراهن وصله‌دار را مطابق خواست سائل به او بدهد که به یاد آیه شریفه “هرگز به نیکی دست نمی‌یابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق نمایید"، افتاد. در این هنگام فاطمه (علیها السلام) پیراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.

3- امام حسن مجتبی در ضمن بیانی، عبادت فاطمه (علیها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خویشتن، در عالیترین ساعات راز و نیاز با پروردگار را این گونه توصیف می‌نمایند: “مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعه‌ای در محراب عبادت خویش ایستاده بود و تا صبحگاهان، پیوسته به رکوع و سجود می‌پرداخت. و شنیدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا می‌کرد، آنان را نام می‌برد و بسیار برایشان دعا می‌نمود اما برای خویشتن هیچ دعایی نکرد. پس به او گفتم: ای مادر، چرا برای خویش همانگونه که برای غیر، دعا می‌نمودی، دعا نکردی؟ فاطمه (علیها السلام) گفت: پسرم ! اول همسایه و سپس خانه.”

موضوعات: مقاله
[چهارشنبه 1394-12-19] [ 08:50:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  چند راهکار آسان برای رسیدن به آرامش ...

چند راهکار آسان برای رسیدن به آرامش

متاسفانه با رشد مادی گرایی و تجمل در زندگی روزمره و تلاش های

کاذب برای رسیدن به آرزوهای دنیوی،

آرامش که یکی از بزرگترین مواهب الهی و موجب افزایش دین افراد می باشد،

رنگ باخته است، ولی جالب است

بدانید که رسیدن به آرامش بسیار آسان می باشد، به نحوی که روایات ائمه

اطهار (ع)، خود گواه این امر می باشند.

آرامش با رضایت به مشیت الهی

در مورد رسیدن به آرامش با توجه به تقدیرات الهی از امام علی (ع)

نقل شده است که ایشان فرموده

اند: مَن وَثِقَ بأنَ ماقدَرَ اللهُ لَهُ لَن یَقوتَه استَراحَ قَلبُه؛

هر که اطمینان داشته باشد که آنچه خداوند برایش

مقدر کرده است به او می رسد (به صلاحش است)، دلش آرامش می گیرد

(غررالحکم: 104) و همچنین در روایتی دیگر می فرمایند:

إن أهنأ الناس عَیشاً مَن کانَ بما قَسَمَ اللهُ لَهُ راضِیاً؛

شیرین ترین زندگی را کسی دارد که به

آنچه خداوند قسمت او نموده است، خرسند و در آرامش باشد.(غررالحکم: 393)

آرامش با همسر

درباره ی آرامش یافتن در کنار همسر قرآن کریم می فرماید:

از جنس خودتان برایتان همسرانی آفریدیم تا

در کنار آنان آرامش یابید (روم: آیه 21) که این امر خود بیانگر اهمیت این گونه

از آرامش است و علاوه بر

آن امیرالمومنین حضرت علی (ع) در این باره می فرمایند:

الزَّوجَة المُوافِقَه إحدَی الراحَتَین؛ زن سازگار

یکی از دو عامل آسایش و آرامش است. (مستدرک الوسایل: ج14: 172)

آرامش با قناعت

بی شک در پیش گرفتن زندگی همراه با قناعت دارای نتایج حسنه ای

می باشد به نحوی که امیرالمؤمنین علی (ع) در این باره فرموده اند:

مَن اقتَصَر علَی بَلغَة الکَفافِ فَقَد انتَظَم الرَاحَه وَ تَبَوّا

خَفضَ الدَّعه؛ هر که به اندازه ی کفاف (زندگی اش) بسنده کند، آسایش

می یابد و در منزلگاه آسودگی فرود می آید. (الکافی، ج8: 18)

آرامش با عدم آرزوی محال

یکی از مسائلی که به شکل چشم گیری باعث سلب آرامش در زندگی

روزمره گردیده، بی تردید آرزوهای

محال می باشد که بعضی افراد متاسفانه در پی آن، به فکر ساختن

زندگی در آسایش و آرامش کامل

می باشند و از این رو امام صادق (ع) به زیباترین نحو فرموده اند:

لاتَتَمنوا المستَحیلَ قالو وَ مَن

یَتَمنی المستَحیل فَقال أنتُم أَلستُم تَمَنُون الراحَة فی الدُنیا قالو بَلی فَقال

الراحَة لِلمومن فی الدُنیا مُستَحیلة؛

آرزوی محال نکنید، عرض کردند: مگر چه کسی آرزوی محال می کند؟

حضرت فرمودند: شما؛ مگرنه این

که آرزومند آسایش (رفاه) در دنیا هستید؟

عرض کردند: بلی هستیم. پس حضرت فرمودند: آسایش برای

مومن در دنیا محال است(و آن در سرایی دیگر بدست می آید)

(بحارالانوار، ج78: 195؛ گنجینه معارف، ج2: 21- 22)

موضوعات: مقاله
[یکشنبه 1394-12-09] [ 08:47:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  مطلب اخلاقی ...

مردم ایران ما بعضی از آیات را خوب حفظ کرده اند اما…!
یا کامل حفظ نکردن،ادامه آیه رو نمی بینن و یا تا جایی که
به منافعشون آسیبی نزنه میخونن!
یکی از این آیات،آیه ۲۵۶ سوره مبارکه بقره ست…لا اکراه فی الدین…
هیچ اجباری در دین نیست!
جالب اینجاست وقتی میخواهیم از حکم و دستوری الهی تمرد کنیم
این آیه را دستاویز سرپیچی خودمان قرار می دهیم!
وقتی میخواهیم گناه کنیم و صدای اعتراض بقیه رو تو نطفه خفه کنیم
میگیم لا اکراه فی الدین!
اما دوستان لا اکراه فی الدین؛ادامه ای دارد…
قد تبین الرشد من الغی…
یعنی اجباری در دین نیست چرا که مسیر سعادت و شقاوت مشخص شده است…
نکته ای که ذکر آن ضروری ست؛ترجمه صحیح آیه بوده و باید بدانیم منظور
از اجبار،اجبار در پذیرش اصل دین است نه در چارچوب دین!اینکه بگوییم تو
باید مسلمان شوی و این دستوری ست که مجبور به اجرای آن هستی
این مد نظر آیه است؛یعنی باور،زوری نیست.
هر کس مختار است تا دین خود را برگزیند و هیچ اجباری در انتخاب دین نیست؛
اما وقتی اسلام را برگزید دیگر نمی تواند بی توجه بوده
و بر خلاف آن عمل کند؛بایستی به ملزومات اسلام مقید باشد.
جوانی در اتاق تاریک است و شما به او میگویید هوا روشن است
او قبول نمی کند و می گوید لا اکراه فی الدین!
راه آن این نیست که زوری و بدور از منطق او را مجبور به پذیرش سخن
خود کنیم،بلکه باید دست او را گرفت و به داخل حیاط برد تا خود آفتاب را ببیند
و باور کند که روز است…
پس در دینداری مردم هم بایستی باورها را با منطق
و روشنگری احکام نورانی اسلام تقویت نمود

موضوعات: مقاله
[سه شنبه 1394-12-04] [ 09:57:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت